پرت شد از دستم مستقیم رفت خورد بالای چشم چپ استاد!!!
حالا چش استاده قرمز شده بود وانمیشد
بچه ها هم از خنده داشتند صندلی ها رو میجویدند
اشکش دراومد گفت برو بیرون خانوم !!!
پاشدم اومدم بیرون ...
بعد ها فهمیدم استاد در اون لحظات درباره شعور دانشجویی حرف میزده
بههههههههههههههههههله